خیانت در امانت، نشانهای از نفاق
فضیلت سوره انفال
از امام صادق(علیه السّلام) نقل شده: «كسى كه سوره "انفال" و "برائت" را در هر ماه بخواند، هرگز روح نفاق در وجود او وارد نخواهد شد و از پیروان حقیقى امیر مؤمنان على(علیه السّلام) خواهد بود و در روز رستاخیز از مائدههاى بهشتى با آنها بهره مىگیرد، تا مردم از حساب خویش فارغ شوند.»(تفسیر مجمع البیان ذیل آیه)
محمد بن مسلم از حضرت باقر(علیه السّلام) روایت نموده كه ایشان فرمودند: قرائت سوره انفال به خاك مالیدن دماغهاى كفار است.(تفسیر برهان، ج 2)
از حضرت پیغمبر(صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) روایت شده: هر كس سوره انفال و برائت را قرائت كند، من از برى بودن او از نفاق روز قیامت، شفیع و شاهد او هستم و به عدد هر منافقى كه در دنیا است ده حسنه براى او بنویسند و ده سیئه از او محو كنند و ده درجه براى او بردارند و تا وقتی در دنیا باشد عرش و اصحاب آن بر او صلوات فرستند.
صفات مؤمنان (آیات 2 تا 4)
مؤمنان واقعى، كسانى هستند كه هر وقت نام خدا برده می شود، دلهایشان ترسان مىگردد، كسانى كه از خداوند خشیت دارند، و با خواندن و شنیدن قرآن پوست بدنشان مىلرزد و پس از مدّتى آرام شده و دلهایشان نرم مىشود(پس آنان كه با شنیدن نداى اذان و آیات الهى بىتفاوت باشند، باید در كمال ایمان خود شك كنند.)
آرى، یاد قهر و عقاب الهى دل مؤمن را مىلرزاند و با یاد لطف و مهر الهى، دلش آرام مىگیرد،(مؤمن همواره میان بیم و امید است) همچون كودكى كه از والدین خود هم مىترسد، هم به آنان دلگرم است(البته ترسى كه ریشه در جهل داشته باشد خوب نیست، ولى ترسى كه از معرفت سرچشمه بگیرد پسندیده است.)
و هنگامى كه آیات خدا بر آنها خوانده مىشود ایمانشان زیاد می شود و تنها بر پروردگارشان توكل دارند.
آنان نماز را بر پا مىدارند و از آنچه به آنها روزى دادهایم انفاق مىكنند.(البته انفاق، باید از مال حلال و روزى الهى باشد) مؤمن، دارایى خود را بخشش الهى مىداند، نه محصول دسترنج خویش و این عقیده، گذشت و انفاق را بر او آسان مىكند. «مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ»
مؤمنان واقعى، كسانى هستند كه هر وقت نام خدا برده می شود، دلهایشان ترسان مىگردد، كسانى كه از خداوند خشیت دارند، و با خواندن و شنیدن قرآن پوست بدنشان مىلرزد و پس از مدّتى آرام شده و دلهایشان نرم مىشود(پس آنان كه با شنیدن نداى اذان و آیات الهى بىتفاوت باشند، باید در كمال ایمان خود شك كنند.)
آری این است صفات مؤمنان واقعی و برای آنان درجات فوق العادهاى نزد پروردگارشان محفوظ است و از آمرزش و روزى بىنقص و عیب بهره مند می شوند.
خیانت در امانت
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِكُمْ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (27)؛ اى كسانى كه ایمان آوردهاید به خدا و پیامبر خیانت نكنید و (نیز) در امانات خود خیانت روا مدارید در حالى كه متوجهید و مىدانید.
در آیه(27/ انفال) خداوند روى سخن را به مؤمنان كرده و مىگوید: «اى كسانى كه ایمان آوردهاید به خدا و پیامبر خیانت نكنید.» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ)
خیانت به خدا و پیامبر(صلی الله علیه و آله)، آن است كه اسرار نظامى مسلمانان را به اختیار دیگران بگذارند، و یا دشمنان را در مبارزه خود تقویت كنند، و یا به طور كلى واجبات و محرمات و برنامههاى الهى را پشت سر بیفكنند، لذا از "ابن عباس" نقل شده كه هر كس چیزى از برنامههاى اسلامى را ترك كند یك نوع خیانت نسبت به خدا و پیامبر مرتكب شده است.
سپس مىگوید در "امانات خود نیز خیانت نكنید." (وَ تَخُونُوا أَماناتِكُمْ)
"خیانت" در اصل به معناى خوددارى از پرداخت حقى است كه انسان پرداختن آن را تعهد كرده و آن ضد "امانت" است. امانت گرچه معمولا به امانتهاى مالى گفته مىشود ولى در منطق قرآن مفهوم وسیعى دارد كه تمام شئون زندگى اجتماعى و سیاسى و اخلاقى را در بر مىگیرد، لذا در حدیث وارد شده كه: «المجالس بالامانة»، "گفتگوهایى كه در جلسه خصوصى مىشود امانت است."
و در حدیث دیگرى مىخوانیم: «اذا حدث الرجل بحدیث ثم التفت فهو امانة»، "هنگامى كه كسى براى دیگرى سخنى نقل كند سپس به اطراف خود بنگرد (كه آیا كسى آن را شنید یا نه) این سخن امانت است."
روى این جهت آب و خاك اسلام در دست مسلمانان امانت الهى است، فرزندان آنها امانت هستند، و از همه بالاتر قرآن مجید و تعلیماتش امانت بزرگ پروردگار محسوب مىشود.
خیانت به خدا و پیامبر(صلی الله علیه و آله)، آن است كه اسرار نظامى مسلمانان را به اختیار دیگران بگذارند، و یا دشمنان را در مبارزه خود تقویت كنند، و یا به طور كلى واجبات و محرمات و برنامههاى الهى را پشت سر بیفكنند، لذا از "ابن عباس" نقل شده كه هر كس چیزى از برنامههاى اسلامى را ترك كند یك نوع خیانت نسبت به خدا و پیامبر مرتكب شده است.
بعضى گفتهاند امانت خدا آئین اوست و امانت پیامبر(صلی الله علیه و آله) سنت اوست و امانت مؤمنان اموال و اسرار آنها مىباشد ولى امانت در آیه فوق همه را شامل مىشود.
بهر حال خیانت در امانت از منفورترین اعمال و از زشتترین گناهان است، كسى كه در امانت خیانت مىكند در حقیقت منافق است، چنان كه در حدیث از پیامبر(صلی الله علیه و آله) نقل شده: " آیه المنافق ثلاث: اذا حدث كذب، و اذا وعد اخلف، و اذا ائتمن خان، و ان صام و صلى و زعم انه مسلم"؛ "نشانه منافق سه چیز است: هنگام سخن دروغ مىگوید، و به هنگامى كه وعده مىدهد تخلف مىكند و وقتی كه امانتى نزد او بگذارند خیانت مىنماید، چنین كسى منافق است هر چند روزه بگیرد و نماز بخواند و خود را مسلمان بداند."
اصولا ترك خیانت در امانت از وظائف و حقوق انسانى است یعنى حتى اگر صاحب امانت مسلمان هم نباشد نمىتوان در امانت او خیانت كرد.
در پایان آیه مىگوید: ممكن است از روى اشتباه و بى اطلاعى چیزى را كه خیانت است مرتكب شوید ولى هرگز آگاهانه اقدام به چنین كارى نكنید(وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ) البته گاهی عشق و علاقه به مال و فرزند و حفظ منافع شخصى در یك لحظه حساس، چشم و گوش انسان را مىبندد و انسان مرتكب خیانت به خدا و پیامبرش مىشود، این در حقیقت خیانت آگاهانه است. ولى مهم این است كه انسان زود بیدار شود و گذشته را جبران كند.
"خیانت" در اصل به معناى خوددارى از پرداخت حقى است كه انسان پرداختن آن را تعهد كرده و آن ضد "امانت" است. امانت گرچه معمولا به امانتهاى مالى گفته مىشود ولى در منطق قرآن مفهوم وسیعى دارد كه تمام شئون زندگى اجتماعى و سیاسى و اخلاقى را در بر مىگیرد، لذا در حدیث وارد شده كه: «المجالس بالامانة»، "گفتگوهایى كه در جلسه خصوصى مىشود امانت است."
الفت و پیوند دلها دست خداست
وَ أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً ما أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزیزٌ حَكیمٌ(63) و دلهاى آنها را با هم، الفت داد! اگر تمام آنچه را روى زمین است صرف مىكردى كه میان دلهاى آنان الفت دهى، نمىتوانستى! ولى خداوند در میان آنها الفت ایجاد كرد! او توانا و حكیم است!
پیامهای آیه:
1- دلها و پیوند بین آنها به دست خداست. «وَ أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ»
2- وحدت و الفت و محبّت، از نعمتهاى الهى است كه خدا از آن یاد كرده و آن را بر مردم و پیامبر، منّت نهاده است. «وَ أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ»
3- مهمتر از اتّحاد ظاهرى، پیوند قلبى و باطنى است، «وَ أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ» و گر نه كافران هم در ظاهر متّحدند، ولى دلهایشان پراكنده است. «تَحْسَبُهُمْ جَمِیعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّى» (حشر، 14)
4- زمانى مردم بازوى رهبرند كه با هم متّحد باشند، و گر نه كمر رهبر را مىشكنند. «أَیَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِینَ وَ أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ»
5- قبایل عرب تا پیش از گرایش به اسلام، گرفتار دشمنى عمیق با یكدیگر بودند. «أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ» ... «ما أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ»
6- ثروت و مقام، همه جا محبّتآور نیست. «لَوْ أَنْفَقْتَ» ... «ما أَلَّفْتَ»
7- ایجاد محبّت و پیوند بین مؤمنین، پرتوى از عزّت و حكمت خداوند است. «وَ أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ» ... «عَزِیزٌ حَكِیمٌ»
نوشته آمنه اسفندیاری- گروه دین و اندیشه تبیان
منابع:
1- تفسیر نمونه، ج 7
2- تفسیر اثنی عشری، ج 4
3- تفسیر منهج الصادقین، ج 4
4- تفسیر نور، ج 4
5- گلی از بوستان خدا، ص 178